زندگي رازي نهفته دارد كه باد را به حركت وا مي دارد

زندگي حقيقتي عميق دارد كه خورشيد را سوزان مي كند

زندگي حرف هاي زيادي براي گفتن دارد

كه فقط درختان ميخوانند

و كوهها آوازش را سر مي دهند

و چه استقامتي دارد كلاغ سياه

كه آن را مي شنود و به سويش رها مي شود

كه حقيقت و رازش را بگيرد

که براي عالم قار كند

و باز هم اين كلاغ  به خانه اش نمي رود

چون هنوز  براي تمام دنيا قار نكرده

و گرگها كه داستان کلاغ را شبها زوزه مي كشند

دنبال لانه كلاغ نگرد

او به خانه اش نمي رسد

محمود